مرورکوتاه برسالی که گذشت
سراج الدين اديب سراج الدين اديب


( 2004 ميلادی)
بخش نخست

مقدمه : درسال 2004 ميلادی همه شاهد بسياری از مسايلی خوش آيند ونا خوش آيندی بوديم که اين مسأله از خصوصيات زمان سر بر آورده به طوری که در جهان پهناور، مليت ها و اقوام مختلفی با فرهنگ ها ، زبانها، مذاهب و باورهای گوناگون در کنار هم زندگی می کنند، نمی توان انتظار داشت که همه يک گونه انديشيده و يا مشابه هم زندگی کنند، همين اختلافات سليقه و نظر ها سبب بروز اختلافات قومی، مذهبی و سياسی می شود که به جنگ داخلی و يا نسل کشی منجر می گردد که چند سال قبل در « روندا » در افريقا و « يو گوسلاويا » سابق شاهد بوديم، اگر چه با پيشرفت تخنيک و تکنولوژی و بهبود اوضاع سياسی واقتصادی کشور ها از دامنه تنش ها و درگيری ها کاسته می شود، اما شواهد امر نشان از اين واقعيت دارد که جهان از دستيابی به صلح و آشتی فراگير دور است و نتوانسته با تمام تلاشهايی که در عرصه دستيابی تکنولوژی و تخنيک صورت گرفته آنرا در خدمت واقعی، دموکراسی و صلح برای تمام ملتها به کار ببرد، دليل اصلی آن نيز وجود همين اختلاف سليقه ها بين ملت های گونا گون و در يک کلام ( زر، زور و قدرت ) است که دستيابی به يک فرمول و چارچوب را غير ممکن ساخته است ، هر چند پس از جنگ دوم جهانی با ايجاد سازمان ملل سعی شد صلح را نهادينه کرده و مانع از سر گيری جنگ ها و در گيری ها شوند، اما نگاهی با تحولات جهان در نيمه دوم قرن بيستم و چند سالی که از قرن بيست ويکم می گذرد، اين واقعيت را آشکار می سازد که در سايه سازمان ملل متحد جنگ های بسياری روی داده که تعداد آنها به مراتب بيشتر از جنگ های دوران ماقبل از تشکل گيری اين سازمان و منشور ملل متحد بوده است . اينک جهان در شرايطی گام به سال جديد مسيحی 2005 می گذارد که هنوز آشوب ، درگيری و اختلافات بيشماری سر روی مردمان جهان ادامه دارد، به طوری که هنوز با گذشت چندين سال از ماجرای 11 سپتمبر 2001 ميلادی، سران آشوبگرکه جهان را به آشوب کشيدند دستگير نشده و در خفا به برنامه ريزی خود در مناطق مختلف دست ميزدند که نشان از احيا و باز سازی آنها داشت، چنانچه حوادثی که در يک مکتب در روسيه روی داد و به مرگ تعداد بيشماری بی گناهان و اطفال مظلوم آنجا منتج گرديد که قلب هرقصی القلبی از ديدن آن به تقلا می افتاد، ويا انفجارها واقدامات تروريستی که در ديگر نقاط جهان از جمله عراق، افغانستان و عربستان شاهد بوديم که از اثر آن دهها انسان بی گناه جانهای شيرين خود را از دست می دهند جملگی بيانگر اين واقعيت است که هنوز جهانيان آنطوری که ادعا ميکردند نتوانسته اند اين گروها را مهار کرده و يا ضربهء اساسی وارد سازند به همين دليل هرلحظه بايد در انتظار اقدامهای تروريستی و آشوبها باشيم چه از طرف گروه ها و يا سران دولتها که ممکن است در هر يک از کشور های جهان روی دهد، که در اين زمينه قابل ذکر است که نيروهای مردمی که بخاطر دفاع از وطن شان می رزمند تا گروپ های تروريست و آشوبگر را از هم تفکيک بايد کرد .
در کنار اقدامات تروريستی که چند سال است افکار عمومی جهانيان را به خود مشغول کرده بايد به برگزاری انتخابات در برخی از کشور های جهان از جمله امريکا، روسيه، هند، الجزاير، اندونزی و وطن عزيز مان افغانستان اشاره کرد، برخی از اين انتخابات از اهميت بسزايی بر خوردار بودند که از جمله آنها بايد به انتخابات امريکا، ووطن خود مان افغانستان اشاره کرد و اما پيش از آن نخست اشارهء مختصری خواهيم داشت روی تدويرجشن کرسمس و بعدآ روی مسايل ديگر دنيا در سال گذشته ( 2004 ) مرور کوتاهی خواهيم داشت : جشن کرسمس چگونه تدوير می يابد در بسياری از کشورها آغاز سال ميلادی جشن گرفته ميشود؛ سال مسيحی يا ميلادی که مبداء آن تاريخ تــولد حضـــرت مسيــح اسـت وولادت مسيح که در سه شنبه 25 کانون اول برابر با سال 311 تاريخ اسکندری واقع شده است، گرچه اين تقويم ظاهرأ برمبنای زاد روز حضرت عيسی( ع *) پيامبرمسيحيان تعيين گرفته شده، ولی در بسياری از کشور های غير مسيحی و از جمله شمار زيادی از کشور های عرب و مسلمان تقويم ميلادی را بکار می برند و گذشت زمان را از روی آن می شمارند، آغاز سال نو فرصتی است که نگاهی به گذشته نزديک بيندازيم و به ارزيابی روزهای سياسی، اقتصادی ، نظامی و جريانات فرهنگی و اجتماعی و معنوی دنيا بپردازيم، که آيا جهان سال خوب و پر باری را پشت سر گذاشته و يا دوران بدی را سپری کرده است و اگر چنين بوده در سال نو، چه انتظارات را می توان داشت ؟ در مجموع ميتوان گفت که سال سپری شده با يک سلسله بحران های سياسی و اجتماعی در بسياری کشور های جهان روبرو بود، که مهمترين آنرا تا حدود امکان به گزارش خواهم گرفت تا اگرخوانندهء عزيزم را بکار آيد و ثواب آن تقسيم گردد ، اما پيش از آن با استفاده از فرصت ورود سال نو 2005 ميلادی را به همه عزيزانی که اين سطر را به خوانش می گيرند از صميم قلب تبريک و تهنيت گفته آرزوی بهروزی و صلح سراسری را در همه نقاط جهان و بخصوص وطن عزيزم افغانستان باستانی از خداوند( ج) مطالبه ميدارم اينک چند سطری در مورد خود سال نو عيسوی :
سال نو مسيحي بار ديگر ترنم سرود صلح درانجيل يوحنا، باب چهارم داستاني است به نام زن سامري، عيسي(ع) با اين زن سامري در بالاي چاه آب صحبت مي كند، گفتگو به پرستش و عبادت مي رسد زن به مسيح(ع) مي گويد: پدران ما در روي اين كوه عبادت مي كردند اما شما يهوديان مي گوئيد بايد خدا را در اورشليم عبادت كرد، عيسي(ع) گفت: اي زن، باور كن زماني خواهد آمد كه خداوند را نه بر روي اين كوه پرستش خواهيد كرد و نه در اورشليم، پرستنده گان حقيقي، خداوند را با روح و راستي عبادت خواهند كرد، زيرا او طالب اين گونه پرستنده گان مي باشد... و آنگاه دعا كرد: اي خداوند كه در آسماني نام تو مقدس باد. ملكوت تو بيايد،اراده تو چنانكه در آسمان است برزمين نيز كرده شود. نان كفاف ما را امروز به ما بده و قرضهاي ما را ببخش، چنانكه ما نيز قرضداران (مقصرين) خود را مي بخشيم، ما را در آزمايش مياور، بلكه از شرير ما را رهايي ده، زيرا ملكوت و قوت و جلال، تا ابد از آن توست. (متي6:9ـ13) . زمستان كه از راه مي رسد، گويي آرامشي جاودانه را با خود به همراه مي آورد، مسيحيان تمام نقاط جهان در آغاز اين ماه (جنوری) شب عيد ميلاد مسيح را جشن مي گيرند، در كليساها جمع مي شوند و با اجراي مراسم مذهبي و روحاني كه شامل دعاها و سرودهاي مناجات است و معمولاً خانم سحرآميز وبا موسيقي مذهبي همراه است خداوند را ستايش و شكرگزاري كرده و از او يعني حقيقت مطلق درخواست بركت و بهروزي مي كنند، پس از اجراي اين مراسم اسقفان و كشيشان، بخشهايي از انجيل را موعظه مي كنند و ضمن دعوت حاضران به صلح و زندگي محبت آميز با يكديگر آنها را با دعاهاي خود بركت مي دهند شب تولد عيسي مسيح(ع) را شب كريسمس هم مي گويند، در زبان انگليسي Christ يعني مسيح و Mas يعني جشن مذهبي.
جشن ميلاد مسيح تنها يك جشن نيست، اگر اينچنين مي بود بسيار پيش دستخوش حوادث روزگار شده و كم رنگ مي شد و تنها نامي از آن باقي مي ماند، حقيقت اين است كه در ژرفاي جان هر يك از مراسم مذهبي در شب ميلاد (مسيح)، رمز و رازي نهفته است كه از ديدگاه رمزشناسي قابل بررسي است، آمانور، عيد ميلاد مسيح نخستين روز سال نو،آمانور خوانده مي شود، آمانور معادل ارمني ناواسارد مي باشد كه يك اصطلاح زندي است، ناو معني نو را مي دهد و ساردوا همان سال ما است كه بجاي سال نو بكار برده مي شود، در اعصار كهن، ارمنيان مراسم ناواسارد، را با شكوه هر چه تمامتر برگزار مي كردند،اين عيد يا ظهور الهي بزرگترين و عمومي ترين جشن مسيحيان است، در كليساي ارمني عيد ميلاد مسيح را با غسل تعميد حضرت مسيح بطور يكجا و همزمان جشن مي گيرند و برخي ديگر مراسم عيد ميلاد را شب تولد آن حضرت برگزار مي كنند، يعني بعضي 25 دسمبر، روز تولد آن حضرت و بعضي ديگر ششم جنوری تاريخ تعميد آن حضرت توسط يحيي پيامبر را ملاك مي دانند، اما آنچه مسلم است و در قانون هفتم از قوانين سي و چهارگانه كليساي ارمني نيز آمده اين است: مراسم جشن ميلاد حضرت مسيح، بايد در ششم جنوری و به همراه تشريفات ويژه و سرودن آوازهاي خاص مذهبي در تمام كليساهاي ارمني برگزار شود، آداب و رسوم سال نو، در قديم يك روزقبل از سال نو كيك بزرگي را به همراه هفت ظرف پر از ميوه تهيه مي كردند و نان ويژه اي هم كه روي آن نارنج گذاشته و با شاخه هاي زيتون تزئين كرده بودند بر سر سفره عيد مي گذاردند و بزرگ خانواده بعد از تقسيم سهم همه، به هر كدام از اعضاي خانواده يك سيب نيز مي داد كه البته يكي از سيب ها را از قبل سوراخ كرده و سكه اي در آن قرار مي داد تا هر كدام كه صاحب آن سكه شد آن را به عنوان يك يادگار گرانبها و سعادت آور در تمام سال پيش خود نگهدارد، رسم ديگري نيز كه بيشتر به دختران ارمني مربوط مي شد عبارت بود از فال تخم مرغ ؛ كه دختران ارمني شب تحويل سال نو تخم مرغ را پاک مي شستند و در ظرفي كه پر از زغال و خينه بود جاي مي دادند و صبح وقت اگر تخم مرغ سياه شده بود نشان سياهي بخت آنان و اگر سرخ گشته بود علامت نيك بختي و سعادت آنان محسوب مي شد، و از ديگر رسوم نيز آويختن جراب وخريطه بر پشت بام منازل بود، به اين اميد كه جراب وخريطه ها از(هداياـ تحفه) پر شود و بخت دم بختان گشوده گردد، متأسفانه اكنون از آن همه آداب و رسوم گذشتگان چيزي جز تزيين درخت كاج( صبر ) باقي نمانده است، درخت كاج( درخت حيات و دانش) که ارمنيان در شب جنوری ازقبل تهيه كرده اند تزئين مي كنند و از آنجايي كه تقديس درخت جزئي از علاقه به طبيعت است درخت برايشان مظهر زندگي و جنبش شناخته مي شود و در كتاب مقدس نيز از درخت حيات ، درخت دانش و غيره بارها ياد شده است، اما اينكه درخت كاج بصورت فعلي از چه تاريخي رواج يافته اقوال فراوان است، به روايتي درخت كاج را نخستين بار به سال 1605 ميلادي در آلمان به صورت امروزي تزيين مي كردند و گفته مي شود( مارتين لوتر) پدر پروتستانيسم عادت داشت كه در شب تولد حضرت مسيح شاخه هاي درختان كاج را به خانه مي برد و براي شادماني كودكان آن را تزئين مي كرد و همين عادت بعدها به يك رسم و آيين عمومي تبديل يافت و در 1840 ميلادي مراسم آرايش درخت كاج به انگلستان و آمريكا راه يافت، پاپانوئل، همان حاجي فيروز است از رسوم ديگر سال نومسيحي بابا گاقاند ، بابا زمستان ، سانتاكلوز يا همان بابانوئل معروف است، در پيدايش بابانوئل نيز آرائي قاطع وجود ندارد و هر كدام از محققين نظريه خاصي درباره آن اظهار مي دارند اما از همه معروف تر داستان سانتاكلوز است كه شهرت فراوان دارد. سانتاكلوز جواني بوده كه در قرن چهارم ميلادي مي زيسته است، در آن روزگاران دوشيزگان تنگدست به سبب نداشتن جهيزيه، از رفتن به خانه بخت محروم مي ماندند، شبي از شبها سانتاكلوزخريطه هايي از زر( پول) پر كرده پنهاني از سوراخ بخاري به خانه دختركان دم بخت مي ريزد و آنان هم با استفاده از آن طلاهاي بادآورده جهيزيه تهيه كرده به خانه شوهر مي روند، از اينجاست كه سانتاكلوز يا بابانوئل (پدر يا مرد نيكوكار) مظهر هدايايي مي شود كه به طور پنهان و ناگهان آماده مي شود، هنوز هم در ميان مسيحيان جهان ونيز ارمنيان ايران اين رسم وجود دارد و مردان خيري هستند كه به طور ناشناس به در خانه هاي مردم تهيدست مي روند تا شاديشان را با آنها تقسيم كنند و اضافه مي كند، سانتاكلوز قديم و بابا نوئل جديد همان حاجي فيروز ايرانيان است كه تشابه فراواني با يكديگر دارند، البته اختلافاتي هم ميان آنان هست كه زائيده شرايط زماني و مكاني عصرهاي متفاوت مي باشد، زنگها به صدا درمي آيند سال نو مسيحي با به صدا درآمدن ناقوس ( زنگ ها) آغاز مي شود. در ساعت 12 شب ناقوس ها آغاز سال نومسيحي را در سراسر جهان اعلام مي كنند، يعني اينكه يك سال ديگرگذشت و سال جديد آغاز مي شود، سال2005 ميلادي...صورت اجراي مراسم مذهبي در شب ميلاد مسيح و جشن هاي آييني در شب سال نو در اقليت هاي مذهبي با اندكي تفاوت به يكديگر نزديك است، وقتي هوا آرام آرام تاريك مي شود و غروب از راه مي رسد همه در كليسا جمع مي شوند، در آنجا با يكديگر گفت وگو مي كنند و شيريني و شام مي خورند، در ساعت 12 شب چراغ هاي كليسا خاموش مي شود و ناقوس ها به صدا درمي آيد و پس از آنكه زنگ ساعت 12 بار به گوش رسيد، چراغ ها روشن مي شود و اين آغاز سال نو مسيحي است ومعتقدين مسيحی در اين شب دعا ميدارند تا آسمان كاملاً سفيدپوش شود چون براي مسيحيان برف نشانه پاكي و عدالت است هرچند كه عيسي(ع) در ناصره و در منطقه اي گرمسير بدنيا آمد، يكي از ارامنه مي گويد: گرچه تحويل سال نو در شب اول جنوری است اما، ما ارامنه علاوه بر آن صبح روز ششم جنوری را نيز در كليسا جمع مي شويم و به عبادت مي پردازيم، اول به محض ورود به كليسا بر صورت خويش علامت صليب مي كشيم و سپس نماز و دعاي صبح برگزار مي شود و در اواخر مراسم عشاي رباني مراسم توبه بجا آورده مي شود و بعد از آن كشيش كبوتر روغن ريز را كه روغن مقدس را در خود جاي داده از بالاي محراب برمي دارد و از سمت چپ به سوي سمت راست محراب درحاليكه محراب را طواف مي كند قدم برمي دارد و آنگاه از صحن كليسا پايين مي آيد و وارد جايگاه مقدس مي شود و به ميراث خانه مي رود و پس از پشت سر گذاشتن طول صحن كليسا دوباره از طرف چپ به بالاي صحن مي رود و كبوتر روغن ريز را به اسقف اعظم تقديم مي كند. مراسم تبرك آب و نان مقدس در مراسم ديگري، ظرف بزرگي به روي صحن كليسا گذاشته مي شود كه حاوي آب است و كودكي كه لباس مخصوص بر تن دارد و نمادي از يحيي است كنار ظرف مي ايستد و آنگاه آب را با صليب و كتاب مقدس تبرك مي دهند و آياتي از انجيل خوانده مي شود كه مربوط به غسل تعميد مسيح است بعد از آن صليب را در آب مي اندازند و با سرود كبوتر مرسل (يعني سرود روح القدس) روغن مقدس سه بار در آب چكانده مي شود كه باز نماد غسل تعميد مسيح و نزول حضرت روح القدس است، همچنين سرودهاي خاصي در آن هنگام خوانده مي شود كه مربوط به آن روز و برگرفته از انجيل مسيح است ، نان مقدس نيز ناني است بدون خميرمايه و فقط از آرد و آب تشكيل شده است، نداشتن خمير مايه به اين معنا است كه مسيح از پدري جسماني متولد نشده و تبرك نان كه در آن روز توسط كشيش تكه تكه در دهان مسيحيان گذاشته مي شود نماد مسيح را در خود گرفتن و با جان و دل پذيرفتن است، چرا كه خود آن حضرت فرمود: من نان حيات هستم، كسي كه نزد من مي آيد هرگز گرسنه نشود و هر كس كه به من ايمان آورد هرگز تشنه نگردد.(يوحنا6::135). مراسم شمع فروزان قبل از آنكه از نظر تاريخي ميلاد مسيح را جشن بگيرند، شمع فروزان در ميان مسيحيان نشانه اي از عيسي مسيح بود، آنان معتقد اند که در عالم معنويت و روحانيت جهت ديدن نور الهي نياز به چراغ هدايت داريم و انجيل مي فرمايد عيسي مسيح آن نور بود، پس از پايان مراسم اسقف اعظم ضمن تبريك سال نو مسيحي و با اشاره به مصلوب شدن حضرت عيسي(ع) تكه هاي بريده شده نان را در ميان آنان تقسيم مي كند، خود عيسي مسيح نيز بارها به موضوع مصلوب شدن خود اشاره فرمود و آنرا پيشگويي كرد، عيسي(ع) گفت: پسر انسان به دست مردم تسليم كرده خواهد شد و او را خواهند كشت و در روز سوم خواهد برخاست(متي 7: 22). علاوه گردد که در ساير کشور ها چندين روز پيش از 25 دسمبر تحفه ها خريداری ميگردد و بداخل کاغذ تحفه بدون اينکه گيرنده از داخل آن ورد يابد توسط شخص تحفه دهنده بسته بندی شده و در اطراف درخت ( صبر ـ کاج ) تا فرا رسيدن شب موعود می گزارند، وقتی شب از ساعت 12 گذشت تحفه ها بازميشود، گيرنده از تحفه دهنده تشکری و شکران بعمل می آورد و تبريکی ها و آغوش کشيدنها آغاز ميگردد و مخصوصأ اطفال از اينکه تحفه دريافت کرده نسبت به همه خوشحال و راضی به نظر می آيد که جشن کرسمس با شادی قلب ها آغاز ميگرد.

بقيه در آينده


پيوند ( 1 ) : ـ * ظهو ر مسيحيت : عيسي مسيحي ، در 30 سالگي رسالت خود را آغاز كرد و نخست قوم بني اسرائيل را به دين توحيد دعوت نمود و به آنان گفت من براي تان حكمت آوردم، آمدم تا اختلافات ميان شما را ازبين ببرم من فرستادهء خدا بسوي شمايم . تورات را تصديق نموده وبه رسولي كه بعد از من ميايد ونامش ( احمد ) است بشارت ميدهم، عيسي مسيحي براي اثبات سخنان خود معجزاتي از جانب خداوند ( ج ) صورت داد ، لاكن اكثريت قوم سخن او را نپذيرفتند، تكبر ورزيدند علماي آنان ،عيسي ( ع ) را از ايمان آوردن اين قوم مايوس ساخت و آنگاه حواريون را بر گزيد تا در راه خدا و دعوتي به دين يار او باشند صدای مسيح توده هاي محروم و زجر كشيده را از هر سو فرا ميخواند، وچون زنجيرآنان را بهم مي پيوست تا نطفهء انقلاب بي نظيري را به آرامي در جهان آنروز تكميل دهد، اما توطئه هاو دسايس دشمنان حضرت مسيح مجال آنرا نداد كه عيسي ( ع ) انقلاب عظيم خود را تكامل و تداوم بخشد و نخستين بار اين خيانت ازجانب همان قومي آغاز شد كه از پذيرش عيسي مسيح به پيغامبري خداوند سربازميزدند، ويهودا، يكي از حواريون عيسي مسيح در ميان آنان بود، او بود كه بانفاق ودو روئي دين او را پذيرفت و در خفا با سركردگان روم حكم قتل عيسي مسيح و به صليب كشيدن او را صادر كرد، تاريخ در اينجا نتوانسته است به درستي قضاوت كند كه آياعيسي مسيح بر صليب كشيده شد يا نه ؟ آنچه روميان ديدند اين بود كه شخصي صليب بر دوش تپه را مي پيمايد تا تاوان جهالت قومي را بدهد اما آنچه به صراعت از روايات اسلامي بر ميايد اينست كه عيسي ( ع) قبل از آنكه بر صليب روميان كشيده شود به سوي خداوند ( ج) فرا خوانده شد. مسيحيان از آن پس براي تبليغ دين عيسي بيش از هر چيز بر چهار انجيل متي، مرقس، لوقا، و يو حنا تكيه نمودند كه خود بر اساس نامه هاي پولس وپطروس، يعقوب يوحنا و يهودا تأليف گشته بود . الف/ انجيل متي : قديمي ترين انجيلي است كه انتشار يافته وتاريخ آن به سال 38 ميلادي ذكر شده است . ب / انجيل مرقس : كه از شاگردان پطروس حواري بود درسال61 ميلادي تاليف شد اما علماي مسيحي چندان توجهء به آن نشان نه دادند زيرا كه مرقس عقيده به خدايی مسيح نداشت و او را به عنوان پيغمبري كه رساننده شرح الهي بودمعرفي نمود. ج / انجيل لوقا : توسط فردي نوشته شد كه نه حواری بود ونه مسيح را ديده و مي شناخت، او عقايد مسيحيت خود را ازپولس گرفت، پولس يكي از يهوديان متعصب بود و در ابتدا پيروان عيسي مسيح را سخت مورد آزار قرار ميداد ولي فرديست كه اركان مسيحيت كنوني را محكم كرد و بسياري از عقايد خود را كه يا در بت پرستي ريشه داشت يا در يهوديت به دين مسيح وارد نمود ولوقا نيز انجيل خود را بر اساس سخنان او تاليف كرد . د / انجيل يو حنا : در مورد انجيل يوحنا نيز عقايد بسياري وجود دارد گفته اند كه روحانيون و استقف هاي آسياه نزد، يوحنا كه فرزند يكي از حواريون مسيحي بود رفته واز او درخواست كردند كه انجيل جديدی بنويسد، ودرآن لاحوت مسيحي يعني(مخلوق نبودن حضرت مسيح) را شرح دهد دليل اين امر وجود عقايد مخالفی بود كه حضرت مسيح را تنها مخلوق خدا و پيامبر، او مي دانست علي الرغم اين روايات مختلف و برخي انحرافات كه از نخستين قدم در دين مسيح رسوخ نمود، مسيحيت آن قدرت و صداقت را داشت كه بتواند مرجعي براي بي پنايان و درماندگان باشد از اينروست كه تا قرن سوم ميلادي يك سوم خاك اروپا دين مسيح را پذيرفتند و آنرا در اقسا، نقاط امپراتوري گسترش دادند .
امپراتوري روم در اين زمان دچار استبداد و اختشاشات نظامي بود و قواي نظامي آن بيشتر از افراد غير رومي و سكنه اي ، مستعمرات تامين ميشد .بدين ترتيب از قرن سوم ميلادي در حقيقت ديگر امپراتوري روم وجود نداشت و كشورهاي مشترك المنافع سواحل مديترانه جايگزين آن شده بودند، جنگهاي داخلي به وخامت اوضاع امپراتوري افزوده بود، در همين حال جرمن ها ازشمال و ايراني ها از شرق قلمرو، روم را مورد حمله قرار داده بودندوبه دنبال آن صدمات اخلاقي و انفلابات مذهبي خسارات مادي را بطور روز افزوني افزايش ميداد، در اين حال امپراتور دسيوس (دقيانوس روم ) تصميم گرفت كه مذهب مسيح را نابود كرده و عيسويان را وادار نمايد كه در هرشهري براي خدايان مشركين قرباني كنند، با اين حال مسيحيت بيش از پيش روبه گسترش بود چنانچه در اوايل قرن چهارم ميلادي در مناطقي چون آسياي صغير اكثريت جمعيت را عيسويان تشكيل ميدادند، در مصر و افريقا و جنوب ايتاليا وحتي در يونان و جنوب هسپانيا و فرانسه، عدهء بسياري از مسيحيان زندگي ميكردند قلمرو امپراتوري روم در شروف اضمحلال بود، و امپراتورها نيز قادر به نجات آن نبودند در اين هنگام به سال 306 ميلادي كنستانتين يا( قسطنطنيه‌) امپراتوري روم را بر عهده گرفت ، قنسطنطين كه ياراي مقاومت در برابر مسيحيان را نداشت و مملكت امپراتوري را در خطرعظيمي ميديد براي جلو گيري از پراگندگي آن تدبيري انديشيد وآن تدبير اين بود كه تحت لواي مسيحيت قلمرو امپراتوري را وحدت بخشد و قدرت از دست رفته را بازيابد، از اينروبود كه درسال 313 فرمان ميلان را صادركرد و به حكم آن مسيحيان و اقوام ساير ملل را در انجام مراسم مذهبي شان آزاد گزارد ، وي پس ازآنكه بر روم استيلا تام يافت دين مسيح را پذيرفت وآنرا مذهب رسمي كشور اعلام نمود امپراتوري روم كه تا آن زمان مقام پيشوايي و رياست روحاني مذاهب قديم را در دست داشت و با كمال قدرت مجري صحيحي امورمحسوب ميشد، حال موقعيت تازهَ يافته بود ، كانستانتين (قنسطنطين ) اظهار ميداشت كه قصد ندارد مقام روحاني پيشين خود را حفظ كند . به روحانيون مسيح ميگفت كه شما اسقف هاي داخلي جامعه هستيد و من از طرف خداوند بعنوان اسقف خارجي معين شده ام. اما وي عملاً نمي توانست به مرتبه اسقف خارجي قناعت كند و مداخلات خود را در امورداخلي ازياد ببرد. اتحادي كه بدين شكل در دوران كانستانتين بين كليسا و قلمرو امپراتوري بر قرارگشت در دوران جانشينان وي صدمات بيشتري بر پيكر مسيحيت وارد ‌آورد، به تدريج تصميم گرفته شد كه مسيحيت با فلسفه روزگار سازگار شود و به زبان روز بيان گردد فلسفه رايج آنروز كه هر روشنفكر تحصيل كرده اي به آن اشتغال داشت فلسفه اي نو افلاطوني بود كه موسس آن پلوتينوس نام داشت ، وي اراي ارسطو و افلاطون را گرد اورده و باافزودن جنبه هاي ازعرفان هندو و ايراني فلسفه اي براساس تثليث بنيان گـزارد ، هنگامي كه مسيحيت رسمي گرديد با اين فلسفه التقاط يافت و بصورت تثليث مسيحي ( پدر ـ پسر و روح القدوس ) عرضه شد. بدين ترتيب گر چه مسيحيان بصورت ظاهر تكيه بر قدرت زده و پيروز شده بودند ولي در مقابل صدمات بزرگي بر مسيحيت وارد كرده ودريچه بت پرستي را به روي آن كشودند. لذا مسيحيان كنوني ديكر براين باور افتادند كه نه خود انساني بلكه تنها روح الهي است كه ميتواند چراغ روح بشر باشد . تورتوريان ، خيلي واضع ميگفت : ( به دستورعيسي مسيح پس از نزول كتاب آسماني انجيل ديگر وظيفه ما نيست كه فضول باشيم و اضافه برآنچه در كتاب است بي آموزيم.)
پيوند ( 2 ): ـ مجسمه حضرت مسيح روی کوه : اين مجسمه در نزديکی ويودوژانير، پايتخت آرژانتين قرار دارد بالای تپه ای بنام ( کورا کوادو ) ارتفاع اين مجسمه عظيم از سطح دريا 699 مترو طول آن 33 متر است . موخذ : 1 ـ صفحات 5 تا 8 ، کتاب : ( طعم نا خوشآيند استعمار ) تأليف : سراج الدين اديب 2 ـ صفحه 206 ، کتاب:( اطلاعات عمومی پيام ) گرد آورنده : دکتر سيد محمد اختريان} 3 ـ کتاب مقدس ، ترجمعه تفسيری ( شامل عهد عتيق و عهد جديد ) 4 ـ نوشته : محسن احمدي سايت: اطلاعات ، بخش اطلاعات
January 1st, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها